یلدا مبارک....
ترمه ی نازنینم...دخترک زیبای من... این دومین شب یلدایی است که با تو جشن میگیریم.تویی که با اومدنت شبهای تار من و بابا مجتبی رو به سپیده روشنایی و امید پیوند زدی. یلدای امسال میزبان عموی مهربونت عمو مهدی بودیم.نمیدونی چقدر از شمعهای روشن و هندوانه ذوق کردی و هیجانی شدی.امشب تولد باباجون منصور هم بود.تلفنی تولدش رو تبریک گفتیم.خیلی دلم میخواست امشبو در جمع بزرگ خانواده و در کنار بزرگترهامون باشیم اما... چند روزپیش از بازار برای تزیین لباست روبان خریدم .میخواستم لباس امشبتو خودم برات درست کنم .وقتی پوشیدی خیلی خوشت اومد و میخواستی مرواریدهای روشو بکنی!!!تل موهاتو هم عمه مهدخت مهربونت برای ش...
نویسنده :
مامان اطهر
4:03