نی نی کوشولو....
ترمه قشنگم....دخترکوچولوی من.... از 4ماهگیت وقتی شبها خواب به چشمای نازت نمیومد و بی تابی میکردی برات کتاب میخوندم.یه کتاب پارچه ای که اولین چیزی بود که بعد از اینکه من و بابا مجتبی فهمیدیم میخوای به دنیای تنهایی مون پا بگذاری رفتیم و با کلی شوق و ذوق برات خریدیم.هیچوقت برق نگاهت از یادم نمی ره وقتی کتابتو می آوردم.با خوشحالی دست و پا میزدی و منم زیر نور چراغ خواب اتاق برات میخوندمش و شکلاشو نشونت میدادم و این آغازی بود برای علاقه فراوانت به کتاب که از این بابت خیلی خوشحالم و خدای مهربونو شکر میکنم.... شش ماهه که بودی از عکس بچه های مجله شهرزاد ذوق میکردی و پر از شادی میشدی.عمه ماه مهربو...
نویسنده :
مامان اطهر
10:09
تعطیلات اجباری من و دخترم...
نارنین دخترم.ترمه مهربانم.... 10 تیر ماه بود که به دنبال ورود یه مهمون ناخوانده به خونمون مجبور به یه کوچ اجباری شدیم که این کوچ حدود 2 ماه طول کشید... بابا مجتبی به دلیل مشغله کاری نتونست ما رو همراهی کنه و این بار هم عمو مهدی زحمت همراهی با ما رو کشید و همسفرمون شد. کل ماه رمضان رو پیش مامان جونات بودیم.تو این مدت خیلی به شلوغی عادت کردی و هنوز بر نگشته نگرانم که چطور با تنهایی دوباره عادت میکنی... تو این مدت زبونت خیلی باز شده و تو حرف زدن و تکرار صحیح کلمات خیلی پیشرفت داشتی. ترمه این چیه؟ پنته(پنکه).این چیه؟کوله(کولر)این مال کیه؟ت مه(ترمه) اسم پسر خاله...
نویسنده :
مامان اطهر
1:07
سایت خوب....گالری کودکان
سلام دوستان عزیزم.روی عکس ترمه خانوم کلیک کنید تا با یک سایت خوب آشنا بشید.... با تشکر از مدیریت وبلاگ.... ...
نویسنده :
مامان اطهر
15:39
زیباترین نقاشی خدا....
نازنین دخترم.ترمه عزیزم... چشم باز کردم 18 ماه از روزی که خدای مهربون تو فرشته آسمونی رو زمینی کرد و به من و بابا مجتبی هدیه کرد گذشت.یک سال و نیمه که کنارمی.همه جا.تو غمها و شادی هام.تو غربت و تنهایی هام...به قول بابا مجتبی زندگیمونو رنگی کردی زیبا ترین نقاشی خدا...یک سال و نیمه که من *مادر*شدم و امیدوارم که لیاقت این واژه مقدس رو داشته باشم.... ١٨ ماهگیت برابر شده با هجدهم ماه مبارک رمضان و امشب آغاز شبهای قدره.دعا میکنم به حق این روزها و شبهای عزیز که یه روز مادر بشی دخترکم و احساس مامانو نسبت به خودت بفهمی و درکم کنی.بدونی که چقدر برام عزیزی... هجده ماهگی ات مبارک عروسک خوشکلم... ...
نویسنده :
مامان اطهر
16:58
عکسهای درخواستی عمه ماه...
ا دامه مطلب رو ببینید آزلی عزیز(نازلی عروسک محبوب ترمه خانوم) یه شب درسا جون همراه با مامان وبابای مهربونش اومدن پیشمون.درسا جون و ترمه خانم در یک روز تولد شدند. خستگی و خواب بعد از پارک.ترمه جون خودش بالشت گذاشت و خوابید... خوردت صبحانه به سبک ترمه خانوم یه شب که برای خرید به سیتی سنتر رفته بودیم.ترمه خانم از پله برقی خوشش اومده و هی میخواد بالا و پایین بره! اینجا هم برای خودش میرفت... ...
نویسنده :
مامان اطهر
3:07
فرشته 1 ساله من در آتلیه....
فرشته آسمونی ام,ترمه عزیزم بلاخره عکسهایی که توی آتلیه ازت انداختیم چاپ شد و عمه مهدخت عزیزت زحمت کشید و اونارو اسکن کرد و به ایمیل بابا مجتبی فرستاد....ممنون عمه ماهم... ترمه جون و بردیای عزیزم ...
نویسنده :
مامان اطهر
1:44