ترمهترمه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ترمه نابم

نی نی کوشولو....

1392/6/24 10:09
نویسنده : مامان اطهر
1,906 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

   ترمه قشنگم....دخترکوچولوی من....

از 4ماهگیت وقتی شبها خواب به چشمای نازت نمیومد و بی تابی میکردی برات کتاب میخوندم.یه کتاب پارچه ای که اولین چیزی بود که بعد از اینکه من و بابا مجتبی فهمیدیم میخوای به دنیای تنهایی مون پا بگذاری رفتیم و با کلی شوق و ذوق برات خریدیم.هیچوقت برق نگاهت از یادم نمی ره وقتی کتابتو می آوردم.با خوشحالی دست و پا میزدی و منم زیر نور چراغ خواب اتاق برات میخوندمش و شکلاشو نشونت میدادم و این آغازی بود برای علاقه فراوانت به کتاب که از این بابت خیلی خوشحالم و خدای مهربونو شکر میکنم....

 

 

شش ماهه که بودی از عکس بچه های مجله شهرزاد ذوق میکردی و پر از شادی میشدی.عمه ماه مهربونت و خاله الهام خوشکلت هم مرتب برات کتابهای جدید و خوشکل هدیه میخرن که از لطفشون ممنونم.پانیا جون هم برای تولدت کتابهای خوشکلی هدیه آورد که خیلی اونا رو هم دوست داری...

 

در هر حالتی مطالعه میکردی....

اینجا هم داری کتاب امیر جون رو مطالعه میکنی....

عیدفطر امسال هم که خاله الهام اومد عیدی بهت کتاب هدیه داد که سری کتابهای نی نی کوچولو هست.این روزها عاشق این کتابها شدی و اونا رو می یاری و ازم میخوای که برات بخونمشون:"مامان .... مامان... نی نی کوشولو....بخخووون..."قربون حرف زدن دست و پا شکسته ات برم که در هر حال منظورت رو می رسونی...بعد هم خودت شروع به توضیح تصاویر و تعریف قصه به زبون خودت میکنی:نی نی کوشولو...مامانش...باباش "و دستای کوچولوت رو روی تصاویر میگذاری عزیزکم.....متاسفانه نمیگذاری که از این حالت هات عکس بگیرم....  

 

 از خواب که بیدار میشی مستقیم میای پشت در بالکن و میگی آب بازی...آخه استخر بادیت رو توی بالکن گذاشتم و هر روز پر از آب میکنم و شما آب تنی میکنی.نازلی خانوم رو هم حمام میدی و بعد یکی یکی بقیه عروسکات.حتی پشمالو ها رو هم میاری و میخوای حمام بدی.اوضاعیه دیدنی...از شما جیغ و اسرار از من هم....خلاصه باهات راه میام نازنینم.میخوام لذت ببری و بازی کنی قشنگم....

پایین تصویر سر نازلی خانم پیداست...!!!

 

 

یه مارمولک خوشکل هم توی بالکن داریم که ازش نمیترسی و ازش ذوق میکنی:"ماموله ...ماموله"دقت کنی تو بقیه عکسها هم حضور پر رنگ دارن جناب مارمولک....

تا میبینی من پشت میز نشستم میدوی طرفم و می گی:مامان ...اط(به فتح الف و طا)منو صدا میکنی صمیمانه!!بلل ب لل(بغل)..بالا بالا... و دکمه های کیبورد را از دکمه بودن پشیمون میکنی...!!!

قربون اون چشمات برم که خودت میفهمی داری آتیش میسوزونی و منتظر واکنش منی....

 

بقیه روز هم با نکاشی(نقاشی)کشیدن و تاب بازی و آویزون شدن و بغل شدن و خواسته های جور و اجور دیگه در کنار تو نازنینم شب میشه....

 

 

 عاشق لحظه های با تو بودنم عروسک قشنگ و شیطون من.....همیشه پیشم بمون.....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

عمه مهدخت
25 شهریور 92 13:39
من و این همه خوشبختی... اطهر جون حسابی ذوق زده شدم دوتا پست جدید از ترمه گلم به این فاصله زمانی کوتاه... مرسی به قول بردیا خیلی خال(حال) داد.
دلتون شاد و لبتون خندون... فدای پرنسس اهل مطالعه گلم.


وای ممنووووووووون.....ذوقم داره بعد از 2 ماه!!!والا..!!!فدای بردیای شیرین زبونم...
نیایش
30 شهریور 92 9:34
سلام خبر آپ کردنت رو مهدخت نازنین میان لونا پارک دادند و با شوق آمدم و حسابی عکسها و مطالب رو قورت دادم . آنقدر لطیف و شفاف که مثل خنکای سحردر پوست و جانت رسوخ می کند شاد باشی دوست مهربانم


سلام بانوی عزیزم.ممنون از نگاه مهربون و همراهی همیشگی تون...شادی قرین لحظه های شما و نیایش خوشکلم...
عمه مهناز
3 مهر 92 12:57
وااااای جوووونم چه عکسای با مزه ای فدات شم خوشکلم عسلم چقد دلم تنگ شد واست
همیییییشه سالم باشی و بازی و شیطونی کنی عروسک


ممنون عمه نازم...ما هم دلتنگتونیم....
َشیرین بانو مامان موژان و علی
11 مهر 92 0:39
امیدوارم همیشه شاد و سالم در کنار هم و بابا مجتبی باشید


انشالا سایه پر مهر شما هم بر سر موژان جون و علی خوشکلم برقرار باشه....
خاله محدثه
28 مهر 92 0:05
خاله قربون اون شیرین کاریت بشم . یه عالمه می بوسمت .




ممنون خاله.حالا کجاشو دیدی بیا حضورا برات شیرین کاری میکنه حالت جا میاد!!!!!!!!!!!!!


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترمه نابم می باشد