ترمهترمه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترمه نابم

اولین کلمات

1392/2/31 2:24
نویسنده : مامان اطهر
527 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دخترم...ترمه شیرین زبانم...

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

چند ماهی میشه که شروع به گفتن بعضی کلمات کردی و هر روز که میگذره تلاشت برای یادگیری بیشتر میشه.با صدای زنگ تلفن در هر حالتی باشی از جا می پری و میگی"الو خاله"...آخه خاله محدثه مهربونت هر روز به ما زنگ میزنه و تو هم به این مهر خاله عادت کردی و هر کی زنگ بزنه فکر میکنی خاله محدثه است.وای از اون وقتی که تلفن هم به دستت برسه,برمیداری و شروع به راه رفتن و صحبت کردن می کنی:"الللوو خااله..اللو..آدی بیدی بیدی هاه هاه  نه نه بیده نه نه...."و آخرش به زور تلفنو ازت میگیریم...

عصر که بابا مجتبی از سر کار میاد و کلید میندازه و در رو باز میکنه چنان جیغی میزنی و هیجانی میشی که نگو... "بابا... باباهی.. "و خودتو تو آغوش بابا میندازی.نمیدونی بابا چه عشقی میکنه و خستگی اش همونجا فراموش میشه عسلکم...

اسم منو هم که مرتب تکرار میکنی:مامان... مامانییی...و دنبال سرم راه می افتی.ازت غافل بشم روی مبل میری و میخوای لامپ روشن کنی."روش(روشن)و خا(خاموش)"خیلی از این کار لذت میبری...

صدای بعضی حیوانات هم یاد گرفتی و می گی.ترمه گربه میگه چی؟"مینو مینو مینو" زنبور میگه چی؟"بییز بییز"هاپو میگه چی؟"هاپ هاپ"ببعی میگه:"بع بع" و فورا روی زمین زانو میزنی و بع بع کنان حرکت میکنی و میخندی بره کوچولوی من...

بعضی روزها که هوا خوبه با هم میریم پارک.جای لباسهاتو بلدی و خودت دونه دونه میاری تا بپوشونمت.چشمت که به بالکن می افته میگی "کل"یعنی گل و میخوای بری و گلها رو بوس بدی.آخه تازگی ها هر چیزی رو دوست داشته باشی میبوسی.مخصوصا دوست جدید و جون جونی این روزات که تو خواب و بیداری,تو خونه و ماشین و بیرون,کنار سفره غذا,توی تاب تاب و....هر جا فکرشو کنی باید همراهت باشه.حتی وقتی گرسنه ای و شیر میخوای اول اون باید شیر بخوره و اون کسی نیست جز عروسک کوچولوت"نازلی"عزیز که شما اونو "آزلی" صدا میکنی با لحنی شیرین و خاص ...آی آزلی رو میکشی.

هر روز هم باید مطالعه داشته باشی.عاشق کتابات هستی و با علاقه زیاد ورق میزنی و اسم شکل هایی که میشناسی رو میگی.مثلا توپ,کل,آب,نی نی و...یه کتاب داری به نام "خرسی بازیگوشی کرده"که پانیا جون برای تولدت هدیه داده.چند روز پیش که اونو برات میخوندم یه دفعه گفتی"خط خط"(به فتح خ و ط)اول متوجه نشدم اما خوب که دقت کردم متوجه منظورت شدم.توی کتاب یه جا عکس تلویزیون بود و کنارش سیم و پریز برق و تو عزیزم میگفتی"خطر"و انگشتای کوچولوت رو بالا و پایین می آوردی...

اجزای بدنت رو هم یاد گرفتی و میگی.ترمه چشمت کو؟دستتو به چشم من فرو میکنی و میگی"تش"ترمه گوش ات کو؟دستتو میذاری روی گوشت و میگی"گو"ترمه دماغت کو؟"دما"ترمه دستت کو؟"د"به فتح دال.ترمه پاهات کو؟پاتو بالا میاری و میگی"پااا"همه اینارو با هیجان جواب میدی و برای خودت دست هم میزنی عروسکم.... 

از شیرین زبونیات هر چی بگم کمه.عشق میکنم وقتی یه چیزی رو یاد میگیری,وقتی یه کلمه رو تکرار میکنی.وقتی خنده کنان تو خونه جست و خیز میکنی.وقتی منو صدا میکنی.ترمه خیلی دوستت دارم مامانی....ببخش که گاهی دعوات میکنم...ببخش که گاهی ....ببخش نازنینم....دوستت دارم نازنینم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان بردیا
31 اردیبهشت 92 8:19
ای خدا چی میشد الان پیشم بود و حسابی میچلوندمش عسلک شیرین زبونمو دلم براش ضعف رفت از تصور حرفا و کاراش... هزارتا بوسه ازش طلب دارم اطهر جون بنویس به حساب.
چند تا عکس جدید ازش بذار لطفا... دلتنگشیم


عزیزمی مهدخت جونم...مینویسم حتما!.ما هم دلتنگتونیم عمه ماه با محبتم....
moha
31 اردیبهشت 92 21:01
سلام خانم گل چطوری عمو انشا الله که خوب و سرحال هستی
خدا نگهدار تو ومامان و بابای مهربونت باشه.
فعلا اولین نظرمو دادم دفعه های بعد انشاالله انتقاد،شکایت و.....دردستور کار قرار میدم.خداحافظ


سلاااام عمو.ممنون از لطفتون.ما پذیرای نظرات شما هستیم.ممنون که بهمون سر زدین.
عمه مهناز
3 خرداد 92 22:00
وااااااااااااااای جوونم چقد پیشرفت داشته عسلم فداش شم دل تنگش شدم هزار هزار تا بوس از راه دور


آرررررررررررره بابا!پس چی؟بچم حرف میزنه مث بلبل!ما هم دلتنگتونیم عمه ناز خوشکلم...
مامانی مهرزاد
4 خرداد 92 16:45
صداش همیشه تو گوشمه . بهم میگه خالو خالو . عزیزم. شب تولد مهرزادم یادم نمیره با اون نگاه معصومانش دل روکند.



بخدا ترمه هم شما رو خیلی دوست داره عزیزم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترمه نابم می باشد