ترمهترمه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترمه نابم

دومین بهار زندگیت

1392/1/29 11:31
نویسنده : مامان اطهر
802 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دخترم...بهار زندگی ام...

به سرعت باد ١ سال رو به سلامتی و در کنار تو نازنینم طی کردیم.سالی که پر بود از شور و شوق و امید به زندگی...عید 92 هم از راه رسید...

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

بهار با همه زیباییهاش یه بار دیگه از راه رسید تا خدای مهربون باز هم نشانه های رحمت و قدرتشو به بنده هاش نشون بده.

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

بر خلاف گذشته من و تو نارنینم سفرمون رو تنهایی و بدون بابا مجتبی شروع کردیم و راهی شهر و دیار بهاریمون شدیم.بهار بندر توی بهمن ماه هر سال شروع میشه و دم عید هوا رو به گرمی میره.با عمو مهدی همسفر شدیم و صبح روز جمعه ١٨ اسفند ٩١ حرکت کردیم.

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

با دیدن دوباره عزیزانم روحی دوباره در کالبدم دمیده شد و خیلی زود غم دوری چند ماهه فراموشم شد...

اما تو نازنینم خیلی زود با همه دوست شدی و به آغوش اونهایی که دوستت دارن رفتی.بیشتر از همه با دایی رضا جور شدی و الفت گرفتی.خاله های مهربونت یکی یکی به دیدنمون اومدن و با پسر خاله هات همبازی شدی مخصوصا امیر جون و حسین جون.فکر میکنم این وابستگی به دورانی که تو عزیزم توی دلم بودی یر میگرده.چون آخرین ماه که توی دلم بودی رو خونه خاله آرزوی مهربون گذروندیم که محبتهاشو با هیچ چیز نمیتونم جبران کنم...

niniweblog.com

١٠روز مونده به عید امیر جون توی مدرسه زمین خورد و سرش شکست.خدا رو شکر به خیر گذشت.

niniweblog.com

29 اسفند بابا مجتبی به جمع خانواده پیوست و شادیمون کامل شد...

niniweblog.com

روزای آخر سال که سراسر شور و هیاهوی خرید و خونه تکونی هست به سرعت گذشت viannen_24.gifو چهارشنبه 30 اسفند 91 ساعت 14 و 31 دقیفه 56 ثانیه ,سال 1392 شمسی آغاز شد.

Dyed Easter Eggs Tied with Ribbon

خانه سبزی که مامان پری برای شما و بردیا جون سبز کرده بود

 

   شکلکهای جالب آروین

  شکلکهای جالب آروین

 

niniweblog.com

سال نو رو کنار سفره پر مهر باباجون منصور و مامان پری تحویل گرفتیم...امسال جای عمه ماه و عمه ناز و عمو مهدی کنار سفره هفت سین زیبای مامان پری خیلی خالی بود.آخه عمه ماهت به اتفاق خانواده و همراهی خاله جون ناهید و عمو رضا و شادی جون پیش عمه ناز و عمو سعید رفته بودن .عمو مهدی هم که مرخصی نداشت و سر کار بود...

niniweblog.com

نمیدونم این چه حسیه که هر سال لحظه تحویل سال یه بغض گلومو فشار میده و اشکهامو جاری میکنه.از بچگی تا الان این حس رو هر سال تجربه میکنم اما علتشو نمیدونم....شاید حسرت روزایی که از دست دادم و دیگه بر نمیگردن رو میکشم نمیدونم...

niniweblog.com

امسال روز سوم فروردین مهمون مامان جون بودیم. سبزی بلوماهی مامان جون در نوع خودش بی نظیره. روز بنجم فروردین هم که مامان بری حلوای نذری داشت و عمه مهدخت و بردیا هم از مسافرت برگشته بودن.اون شب با بردیا حسابی آتیش سوزوندین. روز ششم فروردین هم مهمون خاله آرزو بودیم.مادر جون حسین جون و امیر جون و عمه مریم مهربونشون هم دعوت بودن.خاله یلدا و آترین جون هم بودن اما شما اون روز خواب داشتی و اصلا روی خوش نشون ندادی خوشکلم.خاله اعظم و خاله الهام و خاله عاطفه هم بودند.

عصر اون زوز اومدیم خونه مامان جون.شما برس برداشته بودی و به زور موی بچه ها رو شونه میزدی!

آلا خانوم,آترین جون ,حسین جون,ترمه خانوم

  شکلکهای جالب آروین

هفتم فروردین عازم شهر گل و بلبل "شیراز"شدیم. عصر اون روز ساعت هفت عمه ماه مهربونت نوبت آتلیه برات گرفته بود و به اتفاق بردیا جون و عمو محمد و بابا مجتبی رفتیم آتلیه.اما یه کم زود رسیدیم و تو این فاصله شما و بردیا جون از هیچ اذیتی نگذشتین...بعدش هم که با دوست وبلاگیمون "نیایش "شیرین سخن و مامان مهربونش قرار داشتیم.اما کار آتلیه یه کم طول کشید و عمه مهدخت زودتر از ما سر قرار رفت و بعد ما رفتیم.شما هم که حسابی خسته شده بودی همین که توی ماشین نشستیم خوابت برد عروسکم.

 بردیا جون وترمه خانوم دم در آتلیه

اینجا هم پیاده رو جلو آتلیه هست.

فردا شبش خیلی اتفاقی نیایش جون رو دوباره توی مرکز خرید دیدیم.

نیایش جون و ترمه خانوم در هایپر استار خلیج فارس

صبح روز هشتم یه سر به خواجه اهل راز زدیم.چند سالی میشد به آرامگاه حافظ نرفته بودم.شماهم که اولین بار بود اونجا رو میدیدی.خیابون رو بسته بودن و یه طرفشو سنگ فرش کرده بودن و دیگه به ماشین ها اجازه ورود داده نمیشد.خیلی شلوغ بود.شما هم که عاشق شلوغی!!!حسابی کلافه شده بودی و کنترلت خیلی سخت بود.دوست داشتی تنهایی هر جا میخوای بری...

اینجا هم که خسته شدی و در حال استراحتی!!

راضی نمیشدی بلندت کنیم...

بیچاره بابا مجتبی!!!

 

عصر اون روز برای عید دیدنی به خانه دایی حسین "دایی بابا"رفتیم.اولش یه کم غریبی کردی اما بعد با دایی جون حسابی جور شده بودی.مرضیه جون و امین جون و مادر بزرگ مهربونشون هم بودن.

اون روز خاله الهام همه رو توی تالاردعوت گرفته بود.که متاسفانه به مهمونی نرسیدیم.

 

  شکلکهای جالب آروین

روز دوازدهم فروردین مهمون مامان جون بودیم.دایی رضا کلید باغ دوستش رو گرفته بود و برای ناهار رفتیم اونجا.شما هم با بچه ها حسابی بازی کردی.اما نمیشد با محمد طاها تنهاتون گذاشت چون اصلا با هم کنار نمیاین و مرتب تو رو هل میداد.

 

 

  شکلکهای جالب آروین

روز سیزدهم مهمون خاله جون ناهید بودیم.برای ناهار به باغ دوست بابا جون منصور رفتیم.اون روز خاله ناهید زحمت کشید و موهای شما رو برای اولین بار اصلاح کرد.البته برای سرگرمی شما همه همکاری کردن که واقعا ازشون ممنونم.اون روز عمه ناز و عمو سعید هم اومده بودن.عمو رضا هم زحمت کشیدن و خاطره اولین اصلاحتو برامون ثبت کردن.

 

 

 

به امید اینکه همه روزهات بهاری باشه نازگلم

  شکلکهای جالب آروین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله محدثه
28 فروردین 92 23:01
ترمه جونم با دیدن عکسات کلی خوشحال شدم.مهرزاد هم کنارم نشسته بادیدنت کلی ذوق کرده . همیشه عیدهای شادی داشته باشی دختر ناز. (عسل خاله )






مرسی خاله محدثه جونم...ترمه هم وقتی مهرزاد جونو میبینه همینطور ذوق میکنه.
>[قلب

مامان بردیا
29 فروردین 92 11:26
و این داستان ادامه دارد اطهر جون؟
احتمالا باز هم خوشکل خانمم نگذاشته بنویسی و کامل کنی خاطرات روزهای آغاز سال رو هر چند عکسها گویای ماجرا هستن.
امیدوارم روزهای طلایی زیادی انتظار سر زدن به خونه شما عزیزانم رو بکشه.میبوسمتون


سلام عمه ماه جونم.آره خوب...
اما کاملش کردم.ممنون از آرزوی قشنگت]
نیایش
29 فروردین 92 11:26
الهی قربونت برم خاله دلم بیشتر برات تنگ شده عسلکم . الهی بگردم کاش اونشب توی هایپراستار گمتون نکرده بودم مثلا دویدم برم برات کادو بخرم



ممنون خاله جونم.دیدن روی ماهتون بهترین هدیه بود گل بانو...
مامان عسل
31 فروردین 92 9:38
سلام سال نو مبارک انشالا همیشه به خوشی و سفر عکس ها هم بسیار زیباس مخصوصا ترمه جون ناز


سلام مامانی.ممنون.سال نو شما هم به خیر و شادی عزیزم.چشماتون ناز میبینه .
عمه مهدخت
31 فروردین 92 14:48
عزیزمی تو. فدای دختر خوشکلم که چقدر دلم تنگه براش.


moha
18 خرداد 92 13:24
واقعا چه روز خوبی بود،انشاالله همیشه درکنار هم خوش و خرم و بهاری باشید.


یادش بخیر.همیشه در کنار دوستان و عزیزان خوش میگذره اما خیلی زود میگذره....ممنون.شما هم...]
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترمه نابم می باشد